بسم الله الرحمن الرحیم

📜 ۲۷ ذی‌الحجه 📜
🔘 #بخش_دوم
- حُر گفت:

“از امیر خویش عبیدالله بن زیاد فرمان دارم تا شما را تحت الحفظ به کوفه برم.”
••• قافله سالار به یک آن، رو به او کرد و عبا از تن بر گرفت •••
+ گفت:

“مرگ برای تو نزدیکتر از این آرزوست.”
+ و رو به عباس ادامه داد:

“عباس! حرکت می‌کنیم.”
🔹به اشاره حُر، مردان سپاه سوار بر اسب شدند و مقابل کاروان صف کشیدند.🔹
••• حُر ریاحی هم بر اسب جهید و تازیانه کشید و فریاد زد •••
- گفت:

“باید همراه من به کوفه بیایید.”
* عباس گفت:

“در مدینه می ماندیم اگر بنا بود تسلیم امیر تو باشیم.”
- گفت:

“من فرمان جنگ و جدال ندارم، اما موظفم شما را به کوفه برم.”
* عباس گفت:

“پاسخ ات را نشنیدی؟”
🔺حُر نگاه چرخاند. مردان کاروان را آرایش گرفته و با شمشیرهای از نیام به در آمده آمادۀ کارزار که دید،لحظه ای تامل کرد.🔻
- گفت:

“پس به راهی روید که نه سوی کوفه باشد نه مدینه. من هم قاصدی سوی عبیدالله روانه می کنم،شاید خداوند به راهی هدایت کند که خیر من در آن باشد!”
● ۳ روز تا #محرم ●

● ۱۱ روز تا #تاسوعا ●

موضوعات: آداب زیارت حجت(عج)
[پنجشنبه 1398-06-07] [ 10:05:00 ق.ظ ]