بسم الله الرحمن الرحیم

📜 هفتم محرم 📜
🔰اشراف، سربازان را به کنار فرات گماردند و بتاخت سوی خیمه گاه آمدند. به خیمه گاه که رسیدند، اسب گرداندند و عمرو بن حجاج فریاد کرد •••
- گفت:

“از امروز آب بی آب!”
_ شبث بن ربعی گفت:

“راهی پیش رو ندارید جز بیعت با یزید.”
× و ابن اشعث گفت:

“به دستور ابن زیاد آب را برویتان بستیم شاید سر عقل بیایید.”
🔹کاروانیان با شمشیرهای آخته، برابر آنان به صف شدند.🔹
+ مسلم بن عوسجه گفت:

“کجا رفت آن الفاظ پُرفریب، سرسبزی باغها و رسیدن میوه ها و جوشیدن چشمه ها؟”
- عمرو بن حجاج جواب داد:

“داستان از این حرفها گذشته، فکری به حال خودتان کنید.”
^ عابس گفت:

“اشراف کوفه، مگر شما نبودید که نامه نوشتید و فرزند پیامبر را سوی خود خواندید؟ قحط آب است یا قحط معرفت؟ “
_ شبث بن ربعی گفت:

“حرف تنها که قیمت ندارد.”
# حبیب بر آنان نهیب زد:

“فریب شیطان را نخورید، مگر شما چند سال دیگر زنده میمانید؟”
× ابن اشعث گفت:

“ما با حسین سر جنگ داریم مگر آنکه با یزید بیعت کند.”
~ بُریر گفت:

“سرنوشتتان را به باطل گره نزنید. پدرانتان هم بیعت شکنی کردند که سالها درمانده شدند.شما به پدرانتان اقتدا نکنید.”
🔸عباس، سواره از بلندای تپه قد کشید و با لحظه ای تامل، از تپه سرازیر شد.🔸
••• شبث بن ربعی سر اسب گرداند و رو به دیگران کرد •••
_ گفت:

“برویم.”
🔴اشراف سوی اردوگاه تاختند و زهیر قدمی پیش گذاشت.
¤ و فریاد زد:

“حق این سوی میدان است.”
¤ و سپس آرام با خود گفت:

“چرا این را نمی فهمید!”
● ۲ روز تا #تاسوعا ●

● ۳ روز تا #عاشورا ●

موضوعات: آداب زیارت حجت(عج)
[شنبه 1398-06-16] [ 09:57:00 ق.ظ ]