بسم الله الرحمن الرحیم

📜 عاشورا 📜
🔘 #بخش_چهارم 
⚫️ حسین تنها مانده بود ••• ⚫️
••• ذوالفقار علی به کمر محکم کرد •••
🔸زینب پریشان دوید و او را در بر گرفت.🔸
+ گفت:

“کجا عزیر مادرم؟ کجا ای باقیمانده گذشتگان و ای پناهگاه بازماندگان؟”
* گفت:

“این مردم را فراخواندم به یاد خدا، خدا را بیاد نیاوردند. موعظه کردم، پند نگرفتند. اکنون جز ریختن خونم سودایی ندارند.”
••• با خواهر وداع کرد و به خیمه ای وارد شد •••
• • • علی بن حسین برخاست • • •
🔰 محمد بن علی دوید، قافله سالار او را به بغل گرفت. به نوازش، دست بر سر کودک کشید و او را بوسه از پس بوسه زد •••
💠و خیمه بخود بالید که سه امام در دل او گِرد آمده اند.💠
••حسین و سیدالساجدین و باقرالعلوم!••
🔰 قافله سالار، دست علی بن حسین را گرفت، و انگشتری در دست او نشاند •••
* گفت:

“پسرم! هنگامۀ سفراست.”
“میراث انبیاء و لوح مادرمان فاطمه را به شما می سپارم، و امامت را! …”
“علی جان، شیعیان مرا سلام رسان و بگو، پدرم را کشتند، یکه و تنها و تشنه!”
••• و سپس عنان اسب را پیچید •••
🔺عنان راهوار خسته را پیچید و میدان دید.🔻
••• بر بلندای تل ایستاد و نگاه چرخاند •••
••• آسمان غرید و بادی تند در گرفت •••
🔵این سو مرد تنها از جنس نور،

🔴و آن سو، سپاه شب و ظلمت و تاریکی •••
✔️ ادامه دارد • • •
● ۳۹ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق

#روزشمار

موضوعات: آداب زیارت حجت(عج)
[سه شنبه 1398-06-19] [ 11:07:00 ق.ظ ]